پسرم 14 ماهگیت مبارک

نفس من و بابا سلام

عزیز دلم الان تو 14 ماهگیت هستی و برای خودت آقایی شدی ماه پیش برای اولین بار بردمت عروسی  عروسی بهاره جون نوه دایی مامان تو ورامین ..خیلی خیلی خوش گذشت مخصوصا که از شب قبلش برای مراسم حنا بندان هم دعوت بودیم.با یه دنیا وسایل رفتیم خونه مامان بزرگ و از اونجا با خاله یلدا 4 نفری رفتیم ورامین ..شب حنا بندان کلی از دیدن آدمهای رنگا وارنگ و بزک بوزک کرده حال کردی و میخندیدی.بهاره جون یعنی همون عروس خانم با اون آرایش خوشگل و لباس نازش وقتی صدات میزد و بهت میخندید همچین دل ضعفه میرفتی که نگو و نپرس .کلی رقصیدی و دست دسی میکردی.حسابی خواب از سرت پریده بود و فقط بازیگوشی و نا نای نانای میکردی عذا گرفته بودم که چجوری شب بخوابونمت که البته خدا رو شکر تا مراسم تموم شد شارژ تو هم تموم شد و همون جا خوابت برد .روز عروسی هم که سنگ تموم گذاشتی و اصلا مامان رو اذیت نکردی تا مامان یه دل سیر برقصه و دلی از عذا در بیاره آخه راستشو بخوای بعد از زایمانم این اولین عروسی رفتن منم بود دیگه ....

الهی که همه دختر و پسرا خوشبخت و عاقبت به خیر بشن عروس و داماد ما هم بین اونها...

حالا بریم سراغ خونه خودمون و شیطنتهای جناب عالی....

صبحها تا ساعت 9 الی 10 خواب تشریف دارین و اگه دنیا رو آب ببره جناب عالی رو خواب میبره بابا رو که راهی میکنم کنارت دراز میکشم و با هم میخوابیم و حالش رو میبریم یهو چشم وا میکنم و میبینم بیدار شدی و رفتی سراغ اسباب بازیهات و داری آروم آروم برا خودت بازی میکنی قربونت بشم که تق و توقی نمیکنی تا مامان حسابی لالا کنه..آماده باش بندا از همون جا شروع میشه و تا ساعت 12 شب ادامه داره دیگه صبحها بهت لقمه های کوچیک پنیر و خامه و مربا و گه گاهی املت میدم خیلی ناز و با اشتها میخوری اگه خودم چشمت نزنم غذا خوردنت محشره و تا آخر آخرش میخوری و الهی شکرت رو میگی و میری پی بازیت.

تو این ماه خودمون رو کشتیم تا با هر ترفندی که شده دستت رو از در و دیوار برداری و خودت رو پاهای خودت راه بری اما هر کاری میکنیم فعلا میترسی .

اختیار یه دستشویی رفتن رو ندارم تا چند ثانیه ای برم و برگردم میبینم ای داد بی داد کل کشوی لباسهای من و بابا رو ریختی بیرون و خونه رو کردی بازار شام بهت میگم بچه جان چرا اینجوری کردی برو بر نگام میکنی و همچین ناز بهم میخندی که بازار شام که سهله قیام قیامت هم از یادم میره و یه ماچ آبدار مهمونت میکنم ..کل دستگیره کشو ها رو با انواع و اقسام کش و ربان و چسب بستم تا همه چی رو وسط خونه پخش نکنی ماشالله هزار ماشالله انگار از بامزی تیکه خوردی و انرژی مجانی دریافت میکنی..

برات یه جشن تولد خوشگل گرفتم کیکت رو تصویری سفارش دادم عکس خودت روش بود الهی مامان قربونت بشه تا کیکت رو دیدم کلی با بابا خندیدیم دست و پنجه کیک پز قنادی بوستان هم درد نکنه با این هنر مندیش هر چند پول خیلی زیادی ازمون گرفت اما خوب با دیدن صورت ماهت روی کیک انقده ذوق کردیم که نگو نپرس ..مامان جون به خاطر کوچیک بودن خونمون جشن تولدت رو خونه خاله فخری خوب و مهربون و دوست داشتنیمون گرفتیم که بابت همه لطفشون به ما دستشون رو میبوسیم ...

برای ناهار خوراک لوبیا و کشک بادمجان و لوبیا پلو با مخلفاتش درست کردم برای میز تنقلات هم از انواع تخمه بگیر تا پفک و پفیلا و تنقلات دیگه..

از کادوهات برات بگم ...

خاله فخری عزیز مبلغ 30 هزار تومان

مامان نازی و بابا خدایار جون مبلغ 30 هزار تومان

پرهام خوشگله و عمو بابک و خاله محبوبه یک جفت صندل خوشگل

عمو افشین و عمو شاهین جون ارگ طرح زرافه و مبلغ 20 هزار تومان

خاله فهیمه و خانواده مهربونش یک دست بلوز و شلوار مجلسی خوشگل

خاله فریبا جون مبلغ 30 هزار تومان

خاله مریم و زهرا یک دست بلوز و شورت خوشگل

خاله یلدا 2 دست لباس که خیلی برات بزرگه و فکر نکنم حالا حالا ها تنت بشه به همراه مبلغ 40 هزار تومان

من و بابا سیامک جون هم استوانه هوش و کوپه هوش و یه حوله طرح پو برات گرفتیم ...

دست همگی درد نکنه ایشالله همیشه به شادی.....

ایشالله جشن تولد 120 سالگیت عزیز دل مامان و بابا ...

جدیدا چند تا دوست دختر خوشگل و ملوس پیدا کردی البته اونا ولت نمیکنن ها مامانهاشون هی میان و میگن چرا عکس از دامادمون برامون نمیزاری چرا یه پست جدید از دامادمون نمیزاری اینجوری میخوان از الان دخترشون رو عروس کنن دیگه راستی اسم دوست دخترات :باران..مینو..آیاتای ..آمتیس.آنیتا..و آرنیکاست که الحق همشون ناز و خوشگلن حالا هر چی قسمت باشه البته آرنیکا خارجکیه و خیلی هم مامان زهراش ناز و دوست داشتنیه ها...

مامانی قول میدم از این به بعد تند تند بیام و برات پست جدید بزارم یه قول مامانی...فعلا تا همین جاش رو داشته باش تا بعد...

دوستت دارم هزار هزار تا عاشقتم مامانی ....

تبسم شیرین عشق گوشه ای از نگاه خداست
تنها به نگاه او میسپارمت