ماهی کوچولوی من

سلام ماهی کوچولوی من

دیدم شاید بعدها خوندن ماجرای حموم رفتنت برات جالب باشه تصمیم گرفتم امروز فقط و فقط از حموم رفتنت برات بنویسم.

اوایل که کوچیکتر بودی و هوام گرمتر بود هفته ای 2 بار میبوردمت حموم اما الان که هوا سوز داره و سرد شده هفته ای 1 بار حمومت میکنم البته حموم که چه عرض کنم بیشتر شبیه آب بازیه تا حموم کردن.روزی که میخوام حمومت کنم ناهارمو از صبح بار میزارم چون میدونم یکی دو ساعتی تو حموم معطلم و اگه شانس بیارم و خسته بشی و به بیرون رفتن رضایت بدی.آب و که میبینی همچین دست و پاتو گم میکنی که بیا و ببین مجال نمیدی لباساتو در بیارم تندی میری و تو وانت میشینی و با اون زبون مریخیت اظهار خوشحالی میکنی .نیم ساعت تو وان خودتی و نیم ساعت تو تشت ما کافیه بهت بگم سیاوش بریم بیرون همچین قیافه میگیری و گریه سر میدی که از ترسم دیگه هیچی نمیگم .الهی که تنت همیشه سلامت باشه عزیز دلم.

برام هیچ حسی شبیه تو نیست

کنار تو درگیر آرامشم

همین از تمام جهان کافیه

همین که کنارت نفس میکشم

ماهی کوچولوی یه روزه مامان

قبل از حمام

مراسم لخت کنون

اینجا تشت ما رو کرایه کردی

اینجام افتخار دادی و رفتی تو وان خودت

لگن ما رم که کش رفتی

نه بابا جدی میگییییییییییییییییییییییییییییییییی؟

سیاوش بریم بیرون مامان؟

تورو خدا نریم..

آخ جون بازم آب بازی ادامه داره

عافیت باشه ماهی کوچولوی من

الهی قربون این حجب و حیات بشم مامانی

عشق  مامان بعد از حموم

فدای همه نگاههات مادر